برف ارزشمند

وقتی داشتم از کلاسم میومدم بارون شروع شد دیگه داشت حوصلم تو ماشین سر می رفت که یکدفعه دونه های بارون تبدیل به برف شدن نمی تونستم توی پوست خودم بگنجم چون میدونستم اگه برف بیاد شنبه تعطیل میشه و همین اتفاق افتاد و...............


بقیه داستانو هم بعدا می ذارم البته با ریزه داستان های زیاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد